ویژه

حسرت نمی خوریم

کتاب حسرت نمی خوریم داستان مردم کره شمالی است، داستان پناهندگانی که از چونگ جین کره شمالی فرار کرده اند و حالا در کره جنوبی زندگی می کنند. کتاب حاصل گفتگوهای روزنامه نگار لس آنجلس تایمز, باربارا دمیک, در زمان سکونتش در کره جنوبی است.

320,000 تومان 288,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 550 g
نویسنده

باربارا دمیک

ترجمه

زینب کاظم خواه

ناشر

ثالث

تعداد صفحه

440

قطع کتاب

رقعی

نوع جلد

شومیز

کتاب حسرت نمی خوریم

کتاب حسرت نمی خوریم داستان مردم کره شمالی است، داستان پناهندگانی که از چونگ جین کره شمالی فرار کرده اند و حالا در کره جنوبی زندگی می کنند. کتاب حاصل گفتگوهای روزنامه نگار لس آنجلس تایمز, باربارا دمیک, در زمان سکونتش در کره جنوبی است. این اثر در ۲۰۱۰ جایزه اثر غیر داستانی ساموئل جانسون بی بی سی را از آن خود کرد. همچنین همان سال جزو آثار راه یافته به مرحلۀ نهایی جایزۀ ملی انگلستان بود.

عنوان رمان حسرت نمی خوریم از موسیقی یکی از فیلم های محصول ۱۹۷۰ کرۀ شمالی به نام «هیچ چیز در دنیا نیست که حسرت آن را بخوریم» برگرفته شده است. به نظر می رسد آنها همچنان به این موضوع باور دارند، زیرا دربارۀ زندگی در خارج از مرزهای کشورشان اطلاعات کمی دارند و دولت اجازۀ ورود اطلاعات گسترده را به این کشور نمی دهد. با این همه، در سال های اخیر، به لطف قاچاقچیانی که از رودخانه تومن عبور می کنند، اطلاعاتی اندک به کشور رسوخ می کند اما همچنان رسانه های کره شمالی سعی در پوشاندن حقایق دنیای خارج دارند.

قسمتی از متن کتاب حسرت نمی خوریم

مادران به دکتر کیم می گفتند: «نمی تونم بفهمم موضوع چیه. تنها چیزی که می دونم اینه که نمی تونم کاری کنم که بچه م دیگه گریه نکنه.» او دلسوزانه سرش را به نشانۀ تأیید تکان می داد، زیرا وضعیت را کاملا درک می کرد، اما از به زبان آوردن کلمات درمانده بود. چطور می شد به یک مادر گفت که کودکش نیاز به غذای بیشتری دارد وقتی که هیچ چیز بیشتری برای دادن به او نبود؟

دکتر کیم برگه می نوشت که کودک را در بیمارستان بپذیرند و می دانست هیچ درمانی برای این وضعیت ندارد. بیمارستان هم هیچ غذایی نداشت. زمانی که نوبت او برای سرکشی بود، در بخش امراض کودکان راه می رفت، بچه ها با چشم هایش او را دنبال می کردند. حتا زمانی که پشتش را به آن ها می کرد، می توانست نگاه خیرشان به روپوش سفیدش را احساس کند، بهت زده بود که آیا می توانست آن ها را آرام کند یا نه، اما خیلی زود می فهمید که نمی تواند. دکتر کیم، سال ها بعد به من گفت: «اونا متهم کننده نگاه می کردن. حتا بچه های چهارساله می دونستن که می میرن و من هیچ کاری برای کمک به اونا نمی کردم. تنها کاری که می تونستم بکنم این بود که با مادرا سر جسد بی جون بچه هاشون گریه کنم.»

نوشته شده توسط : فروشگاه کتاب ایران

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “حسرت نمی خوریم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *