معرفی رمان منگی
رمان منگی ، روایت کارگران کشتارگاهی است در فرانسه که راوی داستان ، پسر جوانی است که با مادربزرگ خود زندگی می کند و با زبانی عامیانه و ساده زندگی کارگری در یک فضای مسموم را روایت میکند که از قضا محل تخلیه زباله نیز هست و آب و هوای گرفته و کثیفی دارد ….. . ژوئل اگلوف از نویسندگان مطرح فرانسه و ادبیات امروز است که به دلیل پرداختن به موضوع های بکر و آفریدن موقعیت ها و شخصیت های منحصر به فرد شهرت دارد. آثار او به زبانهای زیادی ترجمه شده و منتقدان او را وام دار کافکا می دانند.
قسمت هایی از رمان منگی را بخوانید :
صبح شبیه چیزی که از صبح سراغ داری نیست. اگه عادت نداشته باشی، حتی شاید ملتفتش نشی. فرقش با شب خیلی ظریفه، باید چشمت عادت کنه. فقط یه هوا روشنتره. حتی خروسهای پیر هم دیگه اونا رو از هم تشخیص نمیدن. بعضی روزها، چراغهای خیابون خاموش نمیشن. با این همه، خورشید بالا اومده، حتماً، اونجاست، یه جایی بالای افق، پشت مه، دود، ابرهای غلیظ و ذرات معلق. باید هوای گند یه شب قطبی رو تصور کنی. روزهای قشنگ ما شبیه همونه.
آدم هایی رو می شناسم که می رن ماهیگیری، یکشنبه صبح زود، کنار رودخونه ای که دائم کف می کنه. بورچ یکی از اوناست. انگار از این کار خیلی خوشش می آد. مهم نیست چه ساعتی و چه روزی از ماه باشه، حتی طعمه هم نمی خواد، ماهی ها تعارف نمی کنن، سخت نیستن، حتی اگه دلت بخواد، می تونی رو ساحل داد بزنی و بالا و پایین بپری، با این کارها فراری شون نمی دی که هیچ ، خوش شون هم می آد. اگه چیزی نداری سر قلاب بزنی، باز مهم نیست، نگران نباش. کافی یه نخ ماهیگری رو بندازی تو آب، بعد چند ثانیه ، چوب پنبه ی قلاب حتماً می ره پایین. این ماهی ها احمق تر از ماهی های جاهای دیگه نیستن، موضوع این نیست، تنها چیزی که اونا می خوان اینه که از آب بیاری شون بیرون، از اونجا خلاص شون کنی.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.