کتاب L Etranger
کتاب L Etranger (بیگانه) نوشته ی نویسنده قرن بیستم، Albert Camus می باشد که به زبان فرانسوی نگارش شده و از سوی انتشارات Gallimard در سال ۱۹۵۴ میلادی منتشر گردیده است و این کتاب بی نقص و آراسته مورد استقبال بسیاری از مردم قرار گرفت و می توان گفت که این اثر یکی از بهترین کتاب هایی است که در عصر معاصر به سبک کلاسیک نوشته شده است که توانست جایزه نوبل را برای آلبر کامو به ارمغان بیاورد و این کتاب در ایران توسط افراد زیادی که جلال آل احمد یکی از مشهور ترین آنها بود ترجمه گردید. کتاب بیگانه به زبان فرانسوی در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.
آلبر کامو سبک نگارشی ساده ای را در نوشتن این کتاب بی نظیر دنبال کرده اما در عین حال پیچیدگی های خاصی به آن افزوده که باعث رمز آلود شدن و معمایی شدن و همچنین بیگانه شدن این رمان شده و مخاطبان کتاب را کاملا در سردرگمی و حیرت قرار می دهد تا راز های این رمان خاص و جذاب را پیدا کنند. در اصل می توان گفت که آلبرت کامو روشنفکر و فیلسوفی بزرگ در عصر خویش بود که فلسفه جدیدی از زندگی را در کتاب بیگانه برای خواننده به نمایش گذاشت.
این کتاب برای هیچ چیز استدلال و دلیل و توجیهی نمی آورد و برای آشکار شدن بعضی موضوعات تلاشی نمی کند و هیچ چیز را معلوم نمی کند زیرا فردی که گمگشته ، بی هدف و بی آرمان است و زندگی اش کاملا تلف شده و بیهوده است نمی تواند چیزی را معلوم کند و در نهایت همه چیز در تاریکی می ماند. رمان L Etranger روایتگر زندگی فردی است به نام مورسو که بی هدف روزهای خود را می گذراند و داستان اصلی را که در عین بیگانگی فردی است رقم می زند.
داستان رمان L Etranger
راوی این کتاب شخصیتی به نام مورسو است که در شهر الجزیره در الجزایر زندگی می کند. او در ابتدای داستان باخبر می شود مادرش را، که در خانه سالمندان زندگی می کرده، از دست داده و باید برای مراسم ختم او راهی شود. مورسو در مراسم ختم مادرش تنها به خاطر شدت آفتاب و گرمای هوا آزرده است و قصد ندارد غم و اندوهی را که احساسشان نمی کند، به دروغ جلوه دهد. قهرمان داستان ما گریه نمی کند. نسبت به معشوقهاش حسی ندارد و بودن یا نبودنش تفاوتی ایجاد نمیکند. با اسلحهی در دستش شلیک میکند و در پاسخ به سوال بازپرس که چرا او را کشته است، تنها میگوید “تیغهی آفتاب در چشمانم بود”!
کامو در این کتاب این نکته را موکدا یادآور میشود که انسان در رخدادهای زندگیش نقشی نداشته و از این رو هیچگونه مسئولیتی در قبال آنها ندارد.
در جایی از کتاب مورسو به نقل قول از مادرش میگوید : “انسان اگر در تنهی یک درخت هم زندگی کند و تنها چیزی که میبیند، تکهای از آسمان بالای سرش باشد، پس از مدتی به آن عادت میکند.” این نکته بیانگر دید خود کامو به زندگی است که معتقد است انسان با هر شرایطی به زندگی خود عادت میکند و دیگر در پی تغییر آن برنمیآید.
جمله ی اول این رمان از مشهورترین جملات در ادبیات فرانسه شناخته می شود :
” امروز مادرم فوت کرد. شایدم دیروز؛ نمیدونم.”
منبع : فروشگاه کتاب ایران
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.