معرفی کتاب تانگوی شیطان :
کتاب تانگوی شیطان نوشته لسلو کراسناهور کایی و ترجمه سپند ساعدی است که از سلسله داستانهای مجارستانی قرن بیستم منتشر شده است. فهرست کتاب به شرح زیر است:
بخش اول
- خبر آمدن شان
- از مرگ برخاستیم
- دانستن چیزی
- تنیده ی عنکبوت ۱
- گره گشایی
- تنیده ی عنکبوت ۲ : پستان ابلیس ، تانگوی شیطان
بخش دوم
- ایریماش سخنرانی می کند
- چشم انداز ، از پیش برو
- تمثال آسمانی؟ وهم؟
- چشم انداز ، از پشت سر
- تنها کار و اضطراب
قسمتی از خبر آمدن شان از کتاب تانگوی شیطان :
زن نگاهی به او انداخت و بی آن که چیزی بگوید روی چهارپایهای نشست و دماغش را طوری بالا کشید که انگار حرف زدن بیفایده است.
فوتاکی باز اصرار کرد: «چرا جواب نمیدی؟ چه مرگت شده؟»
زن اشمیت با تندی گفت: «آخه ما کجا رو داریم بریم! به اولین شهر نرسیده پلیس دستگیرمون میکنه! حالیت نیست؟ اصلاً نمیپرسن کی هستیم، از کجا اومدیم!»
فوتاکی با خشم جواب داد «چرا مزخرف میگی؟ یه خروار پول داریم، لازم نیست تو یکی…»
زن حرفش را قطع کرد «دقیقاً به خاطر پولا میگم! تو شاید یه جو عقل تو کلهت باشه! ولی اون چی؟! با این صندوق قراضه…عین گداگشنهها!»
فوتاکی برافروخته گفت «بسه دیگه! تو لازم نکرده خودتو قاطی این چیزا کنی! همین که خفهخون بگیری کافیه.»
زن اشمیت دستبردار نبود «بله!؟ چی گفتی؟»
فوتاکی زیرلب گفت «هیچی بابا. صداتو بیار پایین این بیدار نشه.»
زمان به کندی میگذشت، خوشبختانه ساعت شماطهدار مدتها پیش از کار افتاده بود و تیک تاکی در کار نبود تا گذر زمان را به یادشان بیاورد، با این وجود زن حین هم زدن خوراک پاپریکا نگاهش را از عقربههای بیحرکت آن نمیگرفت. هر دو مرد بیحوصله پشت میز نشستند، بخار از بشقابهای پیش رویشان بلند میشد و با وجود غرولند زن که اصرار میکرد زودتر غذایشان را بخورند حتی به قاشقهایشان دست نمیزدند («چتونه؟ چرا غذا نمیخورین؟ میخواین شب وسط راه تو بارون و گل و شل بخورینش!؟»)
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.