پشت جلد کتاب بی باد، بی پارو :
« جهان وفی مملو از اتفاقهای به ظاهر بیاهمیتی است که منشا هراس، ناکامی و درنهایت تحول شخصیتهای او میشود. در همهی داستانهای این کتاب رهابودن و تلاش بر پیداکردن امنیت است که از عناصر تکرارشوندهی متنهاست. آدمها بیش از دیگری با خود سخن میگویند و برای همین رفتارهای بیرونیشان گاه تکاندهنده و مرموز به نظر میرسند. رمز و رازی که از شنیدن صدای قدمهای مرگ جان میگیرد و مخاطب را با سرنوشتهایی روبهرو میکند که در عین داستانیبودن در جستوجوی راهی دیگرند، راهی برای رستگاری ». بی باد، بی پارو
عناوین داستان های مجموعه « بی باد، بی پارو » عبارتند از :
- به باران
- قایق ران ها
- بلوک های بتنی
- یک مثقال، یک انبار
- بی باد، بی پارو
- سیب زمینی ایرانی
- کابوس شناور
- درخشش نحس
- هتل مشهد
- غشای نازک
- صعود
- کلبه ی رو به اقیانوس
قسمت های از « بی باد، بی پارو » را باهم میخوانیم :
توی دلش یک آهن ربا داشت که همه ی بدبختی ها را جذب می کرد و بدتر این که می خواست به خورد تو هم بدهد . درست هم نمی شد . بدبین به دنیا آمده بود .
یه ضربالمثل سوئدی میگه آدم باید دهن کوچک داشته باشه و گوش بزرگ. این را بعد از آن گفت که فکر کرد زیاد حرف زده و به خودش خندید. نگار همان روز متوجه شد که پرینوش همه چیز را مثل داستان کوتاه تعریف میکند و فکر کرد یک عالم داستان دارد که برای حمید نقل کند. حمید به داستانهایش عادت کرده بود، اما شنوندهی خوبی نبود. به حرفهای او مثل همان داستانهای انگلیسی گوش میکرد که توی موبایلش ضبط کرده بود
حالا آن قدر پولدارم که پاهایم گران ترین کفش ها را بخرند. موهایم این اندازه پولدار نیستند . هنوز با شامپوی ارزان می شورمشان . دندان هایم را با خمیردندان ایرانی می شورم . انگشتر توی انگشتم طلا نیست ولیس پاهایم حق دارند شاهانه زندگی کنند چون قرار است مرا تا لب گور برسانند و فقط آن جا خم شوند ، توی قبرم .
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.