بهترین داستان های کوتاه چخوف
بهترین داستان های کوتاه چخوف ، کتابی است از آنتون چخوف با ترجمه و مقدمۀ احمد گلشیری ، شامل ۳۴ داستان کوتاه از بهترین آثار چخوف که بین سال های ۱۸۸۴ تا ۱۹۰۳ نوشته شده اند. هر داستان بین ۵ تا ۱۵ صفحه است و وی در هر داستان شخصیت های مختلف را در شرایط گوناگون به رشتۀ تحریر درآورده است… در ادامه به معرفی کتاب می پردازیم …
در مقدمه کتاب بهترین داستان های کوتاه چخوف میخوانیم :
چهره چخوف چه چهرهاى است؟ يا به سخن درستتر، چخوف كيست؟ آيا او «روحى آرام و رنجيده» است؛ يا «ناظرى دانا با لبخندى مشتاق بر لب و قلبى دردمند در سينه»؛ يا آدمى «بدبين و بىاعتنا كه به پوچىِ زندگى اعتقادى راسخ دارد»؛ يا هنرمندى است «آكنده از نوعى يأس فلسفى كه در هالهاى از كيفيتى جذاب پوشيده شده»؟
از نظر ظاهر، چخوف مرد ميانسالى است كه چهرهاى موقر دارد با خطوطى حاكى از خستگى كه عميقاً بر چهره لاغر و پريدهرنگش حك شده؛ چشمان متهمكننده او در پسِ عينكى پنسى كمابيش پنهان است؛ ريشى كمپشت دارد و لبهايش به گونهاى دردآلود بر هم فشرده شده است.
مکان آثار چخوف ظاهراً چیزى جز محیط زندگى او نیست و همان مکانهایى است که چخوف بهخوبى با آنها آشنا بود. با این همه، در پسِ تنوع جاهایى همچون مسکو، شهرستانها، ییلاقها و خانههاى روستایى و اربابى تنها یک هدف نهفته است و آن این است که نشان داده شود تقریباً تمامى آدمهاى آثار او در جعبههاى دربسته زندگى مىکنند، جعبههایى که فرار از آنها آسان نیست. آدمها با یکدیگر برخورد مىکنند و به کشمکش مىپردازند نه بدین دلیل که مىخواهند به مسائل مرگ و زندگى بپردازند بلکه از آن رو که گریز از یکدیگر براىشان امکانپذیر نیست.
فهرست کتاب بهترین داستان های کوتاه چخوف :
- هزار رنگ
- صدف
- سالشمار زنده
- شکارچی
- سوگواری
- مجلس یادبود
- آنیوتا
- آگافیا
- گریشا
- شوخی کوچک
- آشنای دست و دلباز
- خواننده ی گروه همسرایان
- رویاها
- وانکا
- در خانه
- دشمنان
- وسوسه
- خواب آلود
- ملخ
- تبعیدی
- ویولن روتچیلد
- دبیر ادبیات
- همسر
- داستان نقاش
- پچنگ ها
- سفر با گاری
- مردی لای جلد
- انگور فرنگی
- در باره ی عشق
- عیادت بیمار
- عزیزم
- خانم با سگ کوچک
- دلزده
- نامزد
از داستان خواب آلود می خوانیم : چراغ نفتی کوچک سبزرنگی جلوی شمایل مقدس میسوزد. ریسمانی از یک سوی اتاق به سوی دیگر کشیده شدهاست و لباسهای طفل و شلوار بزرگ سیاهرنگی بر آن آویزان است. چراغ نفتی، لکهی بزرگ و سبزرنگی بر سقف انداختهاست. لباسهای طفل و شلوار، سایههای بلندی بر بخاری و گهواره و وارکا میاندازند … چراغ که سوسو میزند، لکهی سبز و سایهها جان میگیرند و به حرکت در میآیند، طوریکه انگار باد به حرکتشان درآوردهاست. بوی سوپ کلم و بوی مغازه کفاشی به مشام میرسد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.