معرفی کوتاه کتاب سال بلوا :
کتاب سال بلوا درباره داستانی است که در آن همه چیز منظم است و منظم نیست ؛ داستانی که تاریخی است و تاریخی نیست ؛ داستانی که روایتش خطی است و در عین حال سیال است. ماجرا عمدتاً از زبان دختری روایت میشود که پدرش سرهنگ است و در آرزوی صعود از پلههای ترقی مدام سقوط میکند. سرهنگ هرگز به پایتخت خوانده نمیشود ، دخترش نیز به جای آن که همسر ولیعهد و ملکه ایران شود ، دل سپرده به عشق حسينا ، کوزهگری غریب ، به ناچار به همسری پزشکی در میآید که …. تصویر موشکافانه مظلومیت زن ایرانی، مظلومیت مرد هنرمند ایرانی و تاریخ پرهراس یک سرزمین کهنسال، از سال بلوا رمانی ساخته است که هرگز فراموش نمیشود.
قسمت هایی از کتاب سال بلوا را با هم میخوانیم :
می دانی اولين بوسه ی جهان چه طور كشف شد ؟
دست هاش تا آرنج گلی بود ، گفت كه در زمان های بسيار قديم زن و مردی پينه دوز يک روز به هنگام كار بوسه را كشف كردند . مرد دست هاش به كار بود ، تكه نخی را به دندان كند ، به زنش گفت بيا اين را از لب من بردار و بينداز . زن هم دست هاش به سوزن و وصله بود ، آمد كه نخ را از لب های مرد بردارد ، ديد دستش بند است ، گفت چه كار كنم . ناچار با لب برداشت ، شيرين بود ، ادامه دادند .
بچه های کوچک در بغل مادرشان گریه می کردند، انگار که می دانند قرار است بلایی سر پدرشان بیاید، اما مردها هیچ صدایی نمی شنیدند یا شاید توجه نمی کردند، فقط چشم دوخته بوند به انتهای خیابان که ببینند دار کی از راه می رسد.
می دانی عشق یعنی چی؟ خیال نمی کنم بفهمی. هیچ کس نمی داند من چه حالی دارم، هیچ کس. دلم از تنهایی می پوسید و دردهای ناگفتنی توی دلم تلمبار می شد. آدم عاشق باشد و نتواند به کسی بگوید، غم انگیز نیست؟ به پشت سر برگشتم، روی پله ها مانده بود، لبخندی به من زد که به نظرم آمد دارد گریه می کند، گفت: « مرا یادت هست؟ »
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.