معرفی کتاب فرار از اردوگاه ۱۴
فرار از اردوگاه ۱۴ ، سرگذشت « شین این گنون » است که در مخوفترین اردوگاه کار اجباری کرهشمالی یعنی اردوگاه ۱۴ به دنیا آمده و تنها کسی است که توانسته از آنجا فرار کند. در این کتاب علاوه بر روایتِ سرگذشت او تصویری غیرِ شعاری دربارهی کرهشمالی و همچنین اوضاع گاه نامساعدِ و تکان دهنده انبوه فراریانِ این کشور به کرهجنوبی روایت شده است.
اینکه بسیاری از این فراریان ، در مقابل جامعه ی پیشرفته کرهجنوبی شوکه و از لحاظ روانی ویران میشوند. اردوگاه ۱۴ بنابر اخبارِ سازمان ملل یکی از اردوگاههایی ست که در آن خانوادههای به زعم حکومت خطرناک ، نگهداری میشوند. در آنجا امکانات انسانی زیرِ صفر گزارش شده و معمولا کسی به میانسالی نمیرسد…..
متن پشت جلد کتاب فرار از اردوگاه ۱۴
اردوگاههای زندانیان سیاسی کرهی شمالی دو برابر گولاگهای استالین و دوازده برابر اردوگاههای نازیها عمر دارند. هیچ کسی که در آنها به دنیا آمده، فرار نکرده است، هیچ کس جز شین این گئون. « فرار از اردوگاه ۱۴ »، از طریق داستان تکاندهندهی حبس و فرار شگفتانگیز شین، اسرار تمامیتخواهترین حکومت جهان را افشا میکند. شین چیزی از وجود تمدن نمیدانست – او مادرش را رقیبی برای غذا میدید، نگهبانان او را یک خبرچین بار آوردند و شاهد اعدام مادر و برادرش بود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«نه سال پس از اینکه مادرش به دار آویخته شد، او به سختی از یک حصار الکتریکی عبور کرد و از میان برف گریخت. آن روز دوم ژانویه ۲۰۰۵ بود. تا قبل از آن، هیچ کدام از کسانی که در یک اردوگاه زندانیان سیاسی به دنیا آمده بودند، موفق به فرار نشده بودند. طبق شواهد موجود، هنوز هم شین تنها کسی است که این کار را انجام داده است. او یک ماه پیاده به سوی چین رفته بود. دو سال بعد از فرارش، در کرهی جنوبی اقامت داشت. چهار سال بعد، در جنوب کالیفرنیا زندگی میکرد و سفیر ارشد «آزادی در کرهی شمالی» بود که یک گروه حقوق بشری امریکایی است.»این کتاب با تمرکز بر داستان این جوان شگفتانگیز که در امنیتیترین زندان امنیتیترین کشور دنیا رشد کرده، اسرار مخفی این کشور را افشا میکند.
قسمت هایی از کتاب فرار از اردوگاه ۱۴ را با هم میخوانیم :
اولین خاطرهی او یک اعدام است.
همراه با مادرش به طرف مزرعهی گندمی در نزدیک رودخانهی تائِدونگ میرفت که نگهبانان در آنجا چند هزار زندانی را گردهم آورده بودند. پسرک که به خاطر جمعیت هیجانزده بود ، از میان پاهای بزرگسالان راهش را به ردیف جلو خزید و دید که نگهبانها مردی را به تیرکی چوبی میبندند.
شین اینگِئون چهارساله بود و بسیار کوچکتر از آنکه از سخنرانی پیش از اعدام سرنگهبان سر در بیاورد. در اعدامهای فراوانی که در سالهای آینده اتفاق میافتادند او به سخنرانی سرنگهبان گوش خواهد داد که به جمعیت میگوید به زندانی در آستانهی مرگ «رستگاری» از طریق کار با اعمال شاقه پیشنهاد شد، اما او این سخاوتمندی حکومت کرهشمالی را رد کرد. نگهبانان برای جلوگیری از ناسزاگویی زندانی به حکومتی که میخواهد جانش را بگیرد، دهان او را پر از سنگریزه کردند و سرش را با پارچهای پوشاندند.
در اعدام اول، شین دید که سه نگهبان هدفگیری کردند و هر کدام سهبار ماشه را چکاندند. صدای شلیک تفنگها پسرک را ترساند و او سریعاً به عقب جست. اما از همان عقب بالاوپایین میپرید تا ببیند نگهبانان به سمت بدن آغشتهبهخون میروند و آن را در پارچهای میپیچند و بهزحمت آن را در گاری میگذارندش.
در اردوگاه ۱۴ که زندانی برای دشمنان سیاسی کرهی شمالی است، تجمع بیش از دو نفر ممنوع است مگر مواقع اعدام. همه باید در این مراسم شرکت کنند. در اردوگاه کار اجباری از اعدام در ملأعام و ترس حاصل از آن برای درس عبرت استفاده میشد.
بیشتر شهروندان کره ی شمالی بدون هیچ دادگاهی به اردوگاه ها فرستاده می شوند و افراد زیادی بدون اینکه تفهیم اتهام شوند در اردوگاه ها می میرند. بوویبو ، سازمان امنیت ملی کره ی شمالی ، معمولا شبانه آن ها را در خانه هایشان دستگیر می کند. در کره ی شمالی ….
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.