معرفی کتاب من او را دوست داشتم
کتاب من او را دوست داشتم رمان بسیار زیبایی است. واژه هایی بسیار ساده ، بسیار پرورده و به جا مانند نت های موسیقی برای گفتن واقعیت های ژرف و پیچیده. پس از خواندن کتاب بخش هایی از آن در جایی از وجود شما رخنه می کند و با شما می ماند ، آنا گاوالدا نویسنده زبردستی است. نقاب تکبر و خودمحوری را از چهره برداشتن نیاز به تکاپویی صادقانه دارد تا به ناگاه دریابیم که آری ، گویی بسیاری تا دست کم گاهی اوقات آدمی برای لمس خوشبختی ناب ، ناگریز است دست به انتخاب دردآوری بزند.
گاوالدا درباره این رمان می گوید : “من این کتاب را دوست دارم، و نسبت به آن احساس غرور می کنم.”می خواهم بگویم احساسات و تاثرات انسانی در سطر این کتاب موج می زند.من او را دوست داشتم رمانی سرشار از زندگی لیکن اندوهناک است. داستان عشقی جانگداز که با ظرافت تمام روایت می شود. رمانی درباره ناکامی های ما، دروغ های ما، بزدلی ها، و تسلیم شدن های ما.
قسمتی از کتاب من او را دوست داشتم را می خوانیم :
شهامت از آن آنان است که خودشان را یک روز صبح در آینه نگاه می کنند و روشن و صریح این عبارت را به خودشان می گویند ، فقط به خودشان : ” آیا من حق اشتباه کردن دارم؟ ” فقط همین چند واژه … شهامت نگاه کردن به زندگی خود از رو به رو … و هیچ هماهنگی و سازگاری در آن ندیدن. شهامت همه چیز را شکستن، همه چیز را زیر و رو کردن… به خاطر خودخواهی؟ خودخواهی محض؟ البته که نه ، نه به خاطر خودخواهی… پس چه؟ غریزه بقا؟ میل به زنده ماندن؟ روشن بینی؟ ترس از مرگ؟ شهامت با خود رو به رو شدن. دست کم یک بار در زندگی. رو به رو با خود. تنها خود. همین….
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.