معرفی کتاب خیانت :
کتاب خیانت ، رمانی از پائولو کوئیلو ، نویسنده ای که او را با کیمیاگر و نامه های عاشقانه یک پیامبر می شناسیم است. پائولو ز تاثیرگذارترین نویسندگان عصر ماست که آثارش تا کنون در تیراژ ۱۶۵ میلیون نسخه در ۱۷۰ کشور جهان به فروش رفته است.
نویسنده برزیلی این بار در کتاب خیانت ، به سراغ ملالت های زندگی زناشویی رفته و تلاش های زنی افسرده و ایستاده بر لبه ی خیانت را به تصویر کشیده است. این رمان ، داستان زنی است که در چهارمین دهه ی زندگی اش دچار بحران هیجانات دوران جوانی اش می شود. نویسنده با نگاهی تیزبینانه به انگیزه های روان شناسانه ی خیانت ، خواننده را به سفر کردن دورن احساسات بشری دعوت می کند.
شخصیت اصلی رمان یا کتاب خیانت ، «لیندا» زن ۳۱ ساله ژورنالیست است که با همسری ثروتمند و ۲ پسرش در ژنو زندگی میکند. لیندا به بیحوصلگی ، دلسردی و دلزدگی دچار شده که او را به افسردگی نزدیک می کند.
نسخه دیگر این کتاب که اخیرا منتشر شده است از تصویر و لینک زیر قابل دسترس است.
قسمت هایی از کتاب خیانت :
هر روز صبح وقتی چشم هایم را به روی به اصطلاح «روز جدید» باز می کردم ، دلم می خواست دوباره آنها را ببندم، در بستر بمانم و بر نخیزم، اما نمی توانستم. شوهر فوق العاده ای دارم که نه تها دیوانه بار عاشق من است، بلکه مالک یک شرکت سرمایه گذاری بزرگ هم هست و هر ساله بر خلاف میل باطنی اش اسمش در فهرستی که مجله ی بیلان چاپ می کند قرار دارد؛ همان فهرستی که سیصد فرد ثروتمند سوئیس را معرفی می کند. دو فرزند دارم که اگر بخواهم مثل دوستانم حرف بزنم باید بگویم «آنها دلیل زنده بودن و زندگی کردن من هستند.»
ما زندگی را انتخاب نمی کنیم ، این زندگی است که ما را انتخاب می کند. نمی توانیم شاکی باشیم که چرا زندگی ، خوشی ها و اندوه های خاصی را به ما اختصاص داده و ما فقط ناگریزیم آنها را بپذیریم و ادامه دهیم. ما نمی توانیم زندگی مان را انتخاب کنیم اما می توانیم تصمیم بگیریم که با شادی ها و اندوه هایی که به ما داده شده ، چگونه برخورد کنیم.
در جای دیگر می خوانیم :
به خودم می گفتم این عشق نیست. هست؟ اما این اصلا مهم نیست. عشق من متعلق به من است و من آزادم که عشقم را به هر کسی که بخواهم پیشکش کنم، حتی اگر عشق ناتمام گذشته ام باشد. البته اگر آن عشق تمام بود خیلی عالی بود. اما حالا که نیست چه اهیمتی دارد؟
از آخرین فکرم خوشم آمد. من آزادم هر که را بخواهم دوست داشته باشم. می توان تصمیم بگیرم که او چه کسی باشد ، بدون نیاز به اجازه ی کسی. چند نفر قبلا عاشق من شده، در عوض من دوستشان نداشته ام و هنوز برایم هدیه می فرستند و پذیرفته اند که جلو دوستانشان تحقیر شوند ولی هرگز عصبانی نشده اند؟ آنها هر از گاه مرا می بینند ، هنوز برق شکست در چشم هایشان دیده می شود. آنها تمام عمرشان به تلاش ادامه خواهند داد. اگر آنها این گونه رفتار می کنند ، من چرا نباید؟
ممکن است این کار تفریح و خوشی به همراه نداشته باشد. ممکن است زخم ها و دردهایی بر جا بگذارد. اما برای کسی که سال ها از خطر کردن ترسیده ، هیجان انگیز است؛ و همین طور برای کسی که همیشه از تغییر ترسیده است، تغییری که هیچ گاه قادر به مهار کردنش نبوده.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.