ویژه

انگار خودم نیستم

کتاب انگار خودم نیستم اثر یاسمن خلیلی فرد نویسنده ی جوان و خلاقی است که پیش از این با رمان یادت نرود که… توانسته بود نگاه منتقدین و دوستداران ادبیات را به خود معطوف کند. یاسمن خلیلی فرد در هر دو رمانش به دنبال یک چالش عاطفی است…

150,000 تومان 135,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 500 g
نویسنده

یاسمن خلیلی فرد

ناشر

ققنوس

تعداد صفحه

440 صفحه

قطع کتاب

رقعی

نوع جلد

شومیز

کتاب انگار خودم نیستم

کتاب انگار خودم نیستم اثر یاسمن خلیلی فرد نویسنده ی جوان و خلاقی است که پیش از این با رمان یادت نرود که… توانسته بود نگاه منتقدین و دوستداران ادبیات را به خود معطوف کند. یاسمن خلیلی فرد در هر دو رمانش به دنبال یک چالش عاطفی است که در کتاب انگار خودم نیستم بیشتر روی این موضوع تمرکز کرده است و توانسته احوالات آدم هایی را به چالش بکشاند که هر کدامشان با یک نگرش خاص به زندگی فکر می کنند. رمان انگار خودم نیستم مرزی میان دنیای مدرن و سنتی است، آدمهایی که سال ها با یکدیگر زندگی کرده اند اما فقط کنار هم بوده اند. آنها نتوانسته اند به درک عمیقی از احوالات ذهنی هم برسند با اینکه سبک زندگی شان انتخاب خودشان بوده است. انگار خودم نیستم از سوی نشر ققنوس روانه بازار شده است.

رمان انگار خودم نیستم

درباره کتاب انگار خودم نیستم

خواندن کتاب انگار خودم نیستم در وهله اول کمک بسزایی به خواننده می کند این رمان بی آنکه بخواهد شعار بدهد یا از تکنیک های روانشناسی استفاده کند یاد می دهد که چگونه باید با یکدیگر برخورد کنیم، حالا می شود آن یکدیگر همسر و شریک زندگی باشد یا یک دوست یا حتی یک فرزند.

انگار خودم نیستم  مثل رمان اول خلیلی فرد شخصیت های زیادی دارد اما تفاوت مهمی با رمان قبلی دارد، اول اینکه نویسنده دیگر به آن شدت جزئیات پردازی نمی کند و تمام چیز هایی که در قصه گفته می شود جزیی از عناصر رمان و قصه پردازی محسوب می شود. نکته ی دوم راوی بودن هر یک از شخصیت های رمان است هرکدام از شخصیت ها وظیفه دارند موقعیت پردازی کنند و قصه را شکل بدهند. اما به نظر می رسد رمان انگار خودم نیستم دو شخصیت مهم دارد، دو شخصیتی که باعث می شوند زخم شخصیت های دیگر هم دهان باز کند، کامروز و لعیا مهم ترین شخصیت های این رمان هستند اما در کنار این دو شخص، کتایون، نازنین، مسعود، علیرضا و شانار  و حتی شخصیت های فرعی دیگر هم جزئی از قصه هستند.

بخش هایی از متن رمان انگار خودم نیستم

لعیا با من فرق دارد. این را از همان روز اول فهمیده ام. از همان روزی که با ترس و شرم به نازنین می گویم عاشق دوست سبزه ی چشم سبزش شده ام. نازنین بی اختیار می گوید : «دختر دکتر انتظام؟!» دکتر انتظام را نمی شناسم. هاج و واج نگاهش می کنم. وا می رود اما به روی خودش نمی آورد. لابد با خود می گوید این را چه به دختر دکتر انتظام.

می دانم به خاطر همین فرق ها عاشقش شده ام. هر چه ساعت شماطه دار خاطراتم را عقب تر می کشم لعیا را به خودم نزدیک تر می بینم و هرچه زمان را به جلو می رانم از او فاصله می گیرم، و آخر سر به نقطه ای می رسم که لعیا محو می شود. هرچه پلک می زنم نمی بینمش.

بخشی دیگر

کامروز

سال های اول ازدواجمان است. هنوز آشپزی بلد نیست. برایش غذاهای من درآوردی درست می کنم. هر دو با اشتها تا ته می خوریمشان. هوس قیمه و قورمه سبزی و فسنجان نمی کنیم. دنیای ما همین غذاهای من در آوردی است که به ضرب و زور نان و آب پایین می روند. لعیا از دستپختم تعریف می کند. مادر پشت چشم نازک می کند که «جای زن و مرد عوض شده»، و عروس های دیگرش را حلوا حلوا می کند که کدبانو و اهل کار خانه اند. برایم مهم نیست چه می گویند…

 

نوشته شده در : فروشگاه کتاب ایران

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “انگار خودم نیستم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *