ویژه

هزار خورشید تابان

هزار خورشید تابان دومین رمان خالد حسینی، نویسنده افغان است که به زبان انگلیسی نوشته و به ده‌ها زبان زنده دنیا ترجمه شده‌است. این رمان در ژوئن سال ۲۰۰۷ برای دست کم سه هفته پرفروش‌ترین رمان آمریکای شمالی شد. «هزار خورشید تابان» آینه‌ای از افغانستان ۵۰ سال اخیر است. آینه‌ای که البته تصویر « زن » را از عمق تاریخ نشان می‌دهد. در ادامه به معرفی کتاب می پردازیم ….

210,000 تومان 189,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 500 g
نویسنده

خالد حسینی

ترجمه

پریسا سلیمان زاده – زیبا گنجی

ناشر

مروارید

تعداد صفحات

442

قطع کتاب

رقعی

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

10

خلاصه داستان هزار خورشید تابان :

هزار خورشید تابان داستان دو زن به نام مریم و لیلا است. مریم دختر نامشروع یک بازرگان هرات افغانستان است که تا ۱۵ سالگی به همراه مادر ، جدا از پدرش زندگی می‌کند ، مرگ مادر باعث می‌شود که پدرش وادار شود مدتی کوتاه او را در جمع خانواده « واقعی » خود بپذیرد ، ولی در نهایت مجبور می‌شود که برای حفظ آبرو ، دختر را به ازدواج یک مرد مسن و خشن اهل کابل دربیاورد.

مریم نماد زندگی زنی از طبقه پایین افغانستان در زمان صلح است که اواخر عمر خود را نیز در جنگ طی می کند. اما لیلا ، دختری کاملا متفاوت است ، او دختر باهوش یک روشنفکر افغانی است. دست سرنوشت باعث می‌شود که این دو زن با هم همخانه شوند ….

قسمت هایی از کتاب هزار خورشید تابان را باهم می خوانیم :

لیلا لب نهر نشست و پاهایش را توی آب خنک فرو برد. بالای سرش پشه ها وز وز می کردند و تخم چوب پنبه ای سپیدارها می رقصیدند. سنجاقکی در آن نزدیکی بال بال می زد. لیلا بال هایش را تماشا کرد که وقتی از علفی به علف دیگر می پرید ، زیر آفتاب برق میزد. انعکاسش بنفش بود ، بعد سبز و نارنجی. در آن طرف نهر ، گروهی پسر هزاره ای ، تپاله ی خشک گاوها را از زمین جمع می کردند و توی توبره های کرباسی روی کولشان می ریختند.

لیلا قادر نبود از جایش جنب بخورد ، انگار توی تمام مفصل هایش سیمان ریخته بودند. گفت و گویی در جریان بود و لیلا می دانست که خودش یک سر قضیه است ، ولی حس میکرد او را نادیده گرفته اند ، انگار فقط گوش ایستاده بود. همین طور که طارق حرف میزد ، لیلا زندگی خودش را مثل طناب پوسیده ای می دید که داشت پاره می شد ، شکافته می شد ، الیافش از هم می گسست و تکه تکه می شد.

بعضی وقت ها مریم گوش می خواباند و به صدای جر و بحث شان گوش می داد. پاورچین پاورچین دم در اتاقشان می رفت و می شنید که رشید از دست بچه به تنگ آمده است – همیشه از دست بچه – از گریه ی یکریزش ، بویش ، اسباب بازی هایی که پایش به آن ها می گیرد ، از این که همین بچه ، حواس لیلا را درگیر نیازهای دائمی اش مثل شیر خوردن ، آروغ زدن ، عوض کردن ، راه بردن و بغل گرفتن کرده و نمی گذارد به رشید برسد.

نوشته شده توسط : فروشگاه کتاب ایران

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “هزار خورشید تابان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *