ویژه

یادت نرود که …

کتاب یادت نرود که اثر یاسمن خلیلی فرد است که توانسته است سیل انبوهی از علاقمندان به کتاب و کتابخوانی را به خود معطوف کند. کتاب یادت نرود که در ابتدا قرار بود با عنوان زمستان ابدی منتشر شود که بعدها نام آن تغییر یافت.

190,000 تومان 171,000 تومان

در انبار موجود نمی باشد

جزئیات کتاب

وزن 559 g
نویسنده

یاسمن خلیلی فرد

ناشر

نشر چرخ (چشمه)

تعداد صفحه

451 صفحه

قطع کتاب

رقعی

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

3

کتاب یادت نرود که …

کتاب یادت نرود که اثر یاسمن خلیلی فرد است که توانسته است سیل انبوهی از علاقمندان به کتاب و کتابخوانی را به خود معطوف کند. کتاب یادت نرود که در ابتدا قرار بود با عنوان زمستان ابدی منتشر شود که بعدها نام آن تغییر یافت. یادت نرود که از زبان راوی دانا تشریح می شود که به عشق در زمان میانسالی اشاره می کند جایی که انسان ها پستی و بلندی های بسیاری را تجربه کرده اند و حال به پختگی کامل رسیده اند جایی که به گفته نویسنده « به برهه‌ی سنی ميانسالى علاقه‌ی زيادی دارم. گذشته‌ى غنى انسان‌ها در اين رده سنى مى‌تواند آغازگر يک درام باشد و آن درام را به خوبى پيش برد. گذشته، نوستالژى و خاطرات در اين داستان اهميت زيادی دارد و از اين که اين رده سنى را برای شخصيت‌هاى داستانم انتخاب کرده‌ام، راضى‌ام.»

داستان کتاب یادت نرود که… در خصوص فردی به نام کیوان کامیاب است که پس از سالیان دراز از پاریس بر می گردد تا گذشته خود و عشق خود را پیدا کند. او در سال های دور عاشق زنی به نام فروغ شکیبا بوده که از سوی او پس زده شده است اما اینبار تصمیم دارد تا هر طور شده او را پیدا کند.

بخشی از متن کتاب یادت نرود که

من بیشتر میفهمم که هیچ چیز در دنیا ارزش گریه کردن ندارد! ما آدم ها مدا چیزهایی را که اسمشان را مصیبت و بدبختی می گداریم در سرزمین افکارمان می چرخانیم و دور می کنیم و همین باعث می شود در صد سالگی حسرت لذت نبردن از زندگی را بخوریم! شاید کلمه ی رها کردن و فرار کردنبرای چنین لحظاتی به وجود آمده اند… از غصه هایت فرار کن در ناکجا آباد درونت رهایش کن؛ و به دنبال هر چیز که شادت می کند روانه شو… زندگی اگر چیزهای زیادی برای گریه کردن دارد، چیزهایی هم برای لبخند زدن دارد فقط کافیست از ته دلت بخواهی که زندگی را زندگی کن…

فروغ به زور خندید. چروک های زیر چشم دوست داشتنی ترش کرده بودند. کیوان نگاه کرد به صورت او و چروک های ریز و پلک ها که کمی افتاده تر شده بودند. نگاهش را از او گرفت. فروغ زیبا بود. زیباترین زنی که دیده بود. مثل هنرپیشه ها نبود. جنس زیبایی اش با همه فرق می کرد، انگار فروغ یک جور دیگری زیبا بود. فکر کرد میانسالی اوج زنانگی یک زن است…

نوشته شده توسط : فروشگاه کتاب ایران

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “یادت نرود که …”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *