ویژه

رهش

(دیدگاه 1 کاربر)

کتاب رهش اثر رضا امیرخانی است که در بهمن ماه سال 1396 منتشر شده است. رضا امیرخانی در رمان ر ه ش موضوع توسعه ی شهری را دستمایه قرار داده و تاثیرات آن را بر عرصه های زندگی انسان معاصر در قالب داستان زوجی معمار در تهران امروز به تصویر می کشد.

70,000 تومان 63,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 300 g
نویسنده

رضا امیرخانی

ناشر

افق

تعداد صفحه

200 صفحه

قطع کتاب

رقعی

نوع جلد

شومیز

کتاب رهش

کتاب رهش اثر رضا امیرخانی است که در بهمن ماه سال ۱۳۹۶ منتشر شده است. رضا امیرخانی در رمان ر ه ش موضوع توسعه ی شهری را دستمایه قرار داده و تاثیرات آن را بر عرصه های زندگی انسان معاصر در قالب داستان زوجی معمار در تهران امروز به تصویر می کشد. کتاب رهش پس از انتشارش باعث صف کشیدن بسیاری از علاقمندان به کتابخوانی و نویسنده برای تهیه این کتاب گردید که یکی از نکات مثبت برای فرهنگ این مرز و بوم به شمار می رود. رضا امیرخانی این کتاب را پس از آخرین اثرش منتشر نموده است.

البته لازم به ذکر است که رمان رهش نیز علاوه بر بافت شهری و پیچیده اش در محمل روستا زاییده می شود. روابط ساده ی روستایی برای رمان نویس یک فضای به مراتب ساده تری است به نسبت روابط پیچیده ی شهری، البته این پیچیدگی بخاطر اتومبیل و یا ساختمان های بلند و یا انواع امکانات آن نیست بلکه بیشتر به جهت روابط انسانی است که موضوعات را در هم آمیخته است. رمان رهش رضا امیرخانی بر عکس دیگر رمان های او از زبان یک زن روایت شده است. زنی به نام لیا.

رهش هم به معنای رهیدن و هم سر و ته شده ی واژه ی «شهر»!

بخش هایی از کتاب رهش رضا امیرخانی

قسمت ابتدایی داستان کتاب رهش

اسب ها از دو روز قبل ش سم می کوبانند. سگ ها دندان به هم می سایند. شب ش گربه ها خرناس می کشند. کبوترها بی قراری می کنند و نصف شب تو لانه در جا بال می زنند. قزل آلاها عوضِ اینکه بالا بیایند، خودشان را رها می کنند در مسیرِ پایین دستِ رود. ماهی های آکواریوم اما همان جور مثل ابله ها با لب های شان بی صدا می گویند «یو» و از دهان شان حباب بیرون می دهند؛ من اما یقین دارم که مردها فقط ظرف می شکانند… نه از شبِ قبل، نه از دو روز قبل؛ از ماه ها قبل ش. شاید حتا از سال ها قبل تر… اصلا از همان سال که ازدواج کردیم… از چند شبِ بعدش ظرف می شکاند. ماهی آکواریوم نبود که دهانش را یو کند… باید ظرف می شکاند دیگر. از مردی این قدر برده بود…

قسمت پشت جلد رمان رهش

تهران – با این نماهای رومی – شده است برشی از معادن سنگ! معدن سنگ عمودی شده ی بی ریختی است منطقه ی یک تهران. حالا هگمتانه چه حرفی برای دانش جوی معماری دارد؟ بگذریم؛ اتوبوس که بین راه در لالجین ایستاد، رفتم و زیباترین بشقاب ها را انتخاب کردم. برای دوره ی دانش جویی کمی گران بود و کسی از بچه ها طرف شان نرفته بود. دو تا برداشتم. یکی از دخترها که همیشه مانتوی جین می پوشید، گفت :

به به! شاه زاده ی قصه ی ما وقتی اسب سفیدش را پارک کرد دم در خانه ی ویلایی لیا، برای کیک عصرانه بشقاب سفالی هم دارد!

نوشته شده در : فروشگاه کتاب ایران

1 دیدگاه برای رهش

  1. زهرا ابراهیم زاده

    کتابهای استاد رضا امیرخانی خیلی خوبه بخصوص کتاب من او که خیلی از خواندنش لذت بردم

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *