بیوه

کتاب بیوه نخستین رمان بلند فیونا بارتن است که توسط پگاه ملکیان ترجمه و منتشر گردیده است.  رمان پس از انتشار با استقبال بسیار زیادی مواجه شده و در مدت زمان کوتاهی به عنوان پرفروش‌ترین کتاب سال نیویورک تایمز و ساندی تایمز معرفی گردیده است.

22,000 تومان

در انبار موجود نمی باشد

جزئیات کتاب

وزن 410 g
نویسنده

فیونا بارتن

ترجمه

پگاه ملکیان

تعداد صفحات

304

ناشر

میلکان

نوع جلد

شومیز

قطع کتاب

رقعی

معرفی کتاب بیوه :

کتاب بیوه نخستین رمان بلند فیونا بارتن است که توسط پگاه ملکیان ترجمه و منتشر گردیده است.  رمان پس از انتشار با استقبال بسیار زیادی مواجه شده و در مدت زمان کوتاهی به عنوان پرفروش‌ترین کتاب سال نیویورک تایمز و ساندی تایمز معرفی گردیده است. شروع داستان کتاب بیوه از سرگذشت مرگ همسر راوی در یک تصادف رانندگی آغاز می‌شود و در ادامه رمان ، بارتن به شرح شخصیت اول داستان و دنیای او که حالا « بیوه » به حساب می آید می‌پردازد.

قسمتی از کتاب بیوه را می خوانیم :

همیشه به این فکر می‌کردم چه حسی داره اگه رازها رو فاش کنم. بعضی اوقات خیال‌بافی می‌کردم و می‌شنیدم که می‌گم: «شوهر من روزی که بلا گم شده، دیدتش.» و یه حس آزادی بهم دست می‌داد، مثل یه ضربه به سر. اما نمی‌تونستم. می‌تونستم؟ منم به اندازه‌ی گلن گناهکار بودم. حس غریبی بود که یه راز داشته باشی. مثل یه سنگ تو سینه‌ام. من رو از نو به هم می‌ریخت و هر وقت بهش فکر می‌کردم، حالت تهوع می‌گرفتم.

دوستم لیزا هم درباره‌ی حاملگیش این‌جوری حرف می‌زد ـ بچه همه‌جا رو فشار می‌دهدـ مقاومت بدنش رو پایین آورده بود. راز من هم همون بود. وقتی زیاد می‌شد، برمی‌گشتم به جین سابق و وانمود می‌کردم این راز، مال یکی دیگه‌س. اما وقتی باب اسپارکس بعد از دستگیری گلن، واسه بار اول ازم سؤال می‌پرسید، خیلی کمک نکرد.

حس می‌کردم دمای بدنم بالا رفته و صورتم سرخ شده، پوست سرم خراشیده می‌شد و عرق می‌کردم. باب اسپارکس به دروغم گیر می‌داد: «گفتین روزی که بلا ناپدید شد، چی‌کار می‌کردین؟»

نفس‌هام کوتاه شده بود و سعی کردم کنترلش کنم. اما صدام لو داد، مثل جیر جیر شده بود. وقتی به وسط جمله رسیدم، آب دهنم رو با سروصدای زیادی قورت دادم. من دروغ می‌گفتم، بدنم لو می‌داد.

گفتم: «آهان! صبح سر کار بودم… می‌دونین… باید چندتا های‌لایت انجام می‌دادم.»

امیدوار بودم حرف‌های راستی که بین دروغ‌هام می‌زدم، متقاعدش کنه.

بعد از اون همه‌ش سر کار بودم. توجیه، توجیه، انکار، انکار. باید هی آسون‌تر می‌شد، اما نمی‌شد. هر دروغی که می‌گفتم، ترش‌تر و بدتر می‌شد؛ مثل یه سیب کال که قیافه رو در هم می‌کشه و دهنت رو خشک می‌کنه.

نوشته شده در: فروشگاه کتاب ایران

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بیوه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *