خلاصه داستان کتاب ارمیا
داستان کتاب ارمیا از این قرار است : ارمیا که تنها پسر خانواده ، پولدار و اهل شما شهر تهران است. او مشغول به تحصیل در رشته مهندسی عمران است. با حضور در جبهه جنگ ایران و عراق ، متحول می شود. در یکی از عملیات ها ، دوستش به نام مصطفی را بر اثر انفجار در سنگر از دست میدهد. پس از بازگشت از جبهه ، از بی تفاوتی مردم نسبت به جنگ و کم عمقی اندیشه شان ناراحت ناراحت می شود. در ادامهٔ سیر و سلوکی که در پیش گرفته به مناطق جنگلی شمال میرود تا اینکه خبر درگذشت امام را میشنود …
قسمتی از کتاب ارمیا را بخوانیم : علی می گوید ماهی بخاطر دور شدن از آب ، به دلایل طبیعی می میرد. اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد ، تصدیق می کند که ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمی میرد. ماهی بخاطر آب خودش را می کشد. ارمیا ماهی بی دست و پای حلال گوشتی است ، روی زمین!
جوایز کسب شده توسط کتاب ارمیا :
- کتاب برگزیده بیست سال ادبیات دفاع مقدس
- تقدیر شده در دومین دوره کتاب سال دفاع مقدس
- تقدیر شده در اولین دوره جشنواره فرهنگی و هنری مهر
رضا امیرخانی در باره کتاب ارمیا گفته است :
هيچ وقت سعی نكردم نويسنده شوم. وقتی شروع كردم به نوشتن « ارميا » هنوز فرق بين داستان كوتاه و رمان و داستان بلند را نمی دانستم. به زحمت فرق شعر و داستان را می دانستم. اما احساس می كردم بايد اين قصه را نوشت. فقط چنين فشاری بود. فكر می كنم محتوا بيشتر به ما فشار آورد. به نظر من «چگونه نوشتن» كاری است كه آدم به مرور زمان حتماً ياد می گيرد. اما «چه نوشتن» سؤال اصلی است. هميشه از «چه نوشتن» است كه يك نويسنده كم می آورد…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.